جدول جو
جدول جو

معنی چرب کردن - جستجوی لغت در جدول جو

چرب کردن
(اِ دَ)
روغن در طعام ریختن. غذا را به روغن آلودن. روغندار کردن طعام و غذا را، روغن مالیدن و اندودن و فرسودن. (ناظم الاطباء). چیزی یا جائی را به روغن و چربی آلودن. چرب کردن جائی یا چیزی. روغن مالیدن: و سینۀبیمار به روغن گل چرب کنند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی).
- چرب کردن تن، چرب کردن پشت، کنایه است از آماده و مهیای آزار شدن. برای تعبی و رنجی حاضر شدن.
- چرب کردن سبیل، کنایه است از رشوه دادن یا رشوه گرفتن، چنانکه گویند: سبیل فلانی را چرب کرد، یعنی به او رشوه و حق السکوت داد. یا ’سبیلت را چرب کردند’، یعنی رشوه به تو دادند.
- سبیل بدنبه چرب کردن، کنایه است از تظاهر به رفاه و خوشبختی کردن. خود را بی نیاز جلوه دادن.
، کمی بر وزن افزودن. اندکی بر وزن مقرر افزودن، مهره دار کردن، لغزان نمودن، جلا دادن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
چرب کردن
شحمٌ
تصویری از چرب کردن
تصویر چرب کردن
دیکشنری فارسی به عربی
چرب کردن
Grease
تصویری از چرب کردن
تصویر چرب کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
چرب کردن
graisser
تصویری از چرب کردن
تصویر چرب کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
چرب کردن
তেল লাগানো
تصویری از چرب کردن
تصویر چرب کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
چرب کردن
چکنائی لگانا
تصویری از چرب کردن
تصویر چرب کردن
دیکشنری فارسی به اردو
چرب کردن
yağ sürmek
تصویری از چرب کردن
تصویر چرب کردن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
چرب کردن
kupaka mafuta
تصویری از چرب کردن
تصویر چرب کردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
چرب کردن
engrasar
تصویری از چرب کردن
تصویر چرب کردن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
چرب کردن
einfetten
تصویری از چرب کردن
تصویر چرب کردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
چرب کردن
змащувати
تصویری از چرب کردن
تصویر چرب کردن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
چرب کردن
smarować
تصویری از چرب کردن
تصویر چرب کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
چرب کردن
涂抹油脂
تصویری از چرب کردن
تصویر چرب کردن
دیکشنری فارسی به چینی
چرب کردن
untar
تصویری از چرب کردن
تصویر چرب کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
چرب کردن
ungere
تصویری از چرب کردن
تصویر چرب کردن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
چرب کردن
invetten
تصویری از چرب کردن
تصویر چرب کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
چرب کردن
смазывать
تصویری از چرب کردن
تصویر چرب کردن
دیکشنری فارسی به روسی
چرب کردن
ทาไขมัน
تصویری از چرب کردن
تصویر چرب کردن
دیکشنری فارسی به تایلندی
چرب کردن
melumas
تصویری از چرب کردن
تصویر چرب کردن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
چرب کردن
तेल लगाना
تصویری از چرب کردن
تصویر چرب کردن
دیکشنری فارسی به هندی
چرب کردن
למרוח שומן
تصویری از چرب کردن
تصویر چرب کردن
دیکشنری فارسی به عبری
چرب کردن
脂を塗る
تصویری از چرب کردن
تصویر چرب کردن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
چرب کردن
기름을 바르다
تصویری از چرب کردن
تصویر چرب کردن
دیکشنری فارسی به کره ای

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طرب کردن
تصویر طرب کردن
شادی کردن شادی کردن خوشحالی نمودن فریبیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضرب کردن
تصویر ضرب کردن
زدن، دریدن شکافتن: جامه را دریدن شکافتن، زدن
فرهنگ لغت هوشیار
بوسیله دستکاه مخصوص عصاره چیزی را گرفتن: چرخ کردن شیر، با دستگاه مخصوصی چاقو و مانند آنرا تیز کردن، دستگاهی گوشت را ریز ریز کردن، بوسیله، دندان را با دستگاه خاصی تراشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
عمل ستوری که در حال راه رفتن سبزه و گیاهان را از زمین با دندان می برد و می خورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضرب کردن
تصویر ضرب کردن
((ضَ کَ دَ))
دریدن، شکافتن، انجام دادن عمل ضرب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چرخ کردن
تصویر چرخ کردن
((~. کَ دَ))
به وسیله دستگاه مخصوص عصاره چیزی را گرفتن، با دستگاه مخصوصی چاقو و مانند آن را تیز کردن، به وسیله دستگاهی گوشت را ریزریز کردن، در پزشکی با دستگاه خاصی دندان را تراشیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ضرب کردن
تصویر ضرب کردن
بس شمردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از چرا کردن
تصویر چرا کردن
Graze
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ضرب کردن
تصویر ضرب کردن
Multiply
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از چرا کردن
تصویر چرا کردن
пастись
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ضرب کردن
تصویر ضرب کردن
умножать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از چرا کردن
تصویر چرا کردن
grasen
دیکشنری فارسی به آلمانی